♥آران عزیزم ♥آران عزیزم، تا این لحظه: 12 سال و 14 روز سن داره
باران عزیزمباران عزیزم، تا این لحظه: 10 سال و 5 ماه و 1 روز سن داره

★آران و باران کوچولووووووووووووو★

واکسن 18 ماهگی/ وسایل بارانممم/کادوی بابایی به آران

سلام شیرینی زندگیممممممممممم عسلمم آرانممممممم سلام باران ووروجککککککککککم قربونت برمممممم عروسکممم چون تو این پست کلییییییییی عکس داریم زیاد حرف نمیزنم هوراااااااااا واکسنتم به خوبی تموم شدددد فقط از واکسن بگم که خدایا شکرتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتت فقط بگم حتی یه سر سوزن هم اذیت نکردی فقط وقتی آمپول زدی گریه کردی همین همین بعد مثل فرفره هزار ماشالااااااااااااااااا بازی کردی تا شب و اندازه یه نقطه تب نداشتی شب احساس کردم شاید بدنت داغه بهت استامینوفن دادم همین تبم نکردی ولی بجاش منو بیچتره کردی چون 1 پاشدی تا 4 بیدار بودی ولی بی اذیت خیالم بابت اینم راحت شدددددددددددددددددد ...
30 مهر 1392

ورودت به 19 ماه زندگیت مبارک عزیز مامان

سلام قربونت برمممم شیرینی زندگیم پسر خوشگل من با 1 روز تاخیر 19 ماهگیت مبارک عزیزم دیروز 25مهر  18 ماهت کامل شد و رفتی تو 19 ماهگی عزیزدلمممممممم سلام باران خوشگل مامانیییییی فدای تو دختر شیطون نازم بشم که چیزی به دیدارمون نمونده از اونجاییییییی که خدارو شکررررررررررررررررررررررررررررررررررررر من اصلانمیتونم مدت زیادی دپرسو افسرده بمونمممممممممم دوباره عزممو جزم کردم که فعالو شیطونو شلوغ بشم گفتم اینا همشونو میگذره خودمو جمع کنممممممممم که حس بی حالیو غصه ندارم و چیزی دیگه نمونده به زایمانم وبا اینکه خیلی خوب نشدم ولی باز خداروشکر خیلی بهتر شدم بزنم به تختههههه و به این ترتیب فعالیتم شروع شددددددددد یه چند روزی نبو...
26 مهر 1392

چند تا مورد جالب / یه عذر خواهی از دوستای خوبم

سلامم عزیز دلممممممممم قربونت برم آران خوشگل گوگول مگولی شیطونم سلام باران جونم عسلک شیرین عسل مامان اول از همه بگم حالم خیلی بده و احتمالا کمتر بیام آپ کنمو و به دوستای خوبم نتونم سر بزنم پیشاپیش از دوستای مهربونممممممممممم که همیشه به ما لطف دارن معذرت خواهی میکنم اگه نمیتونم بیام پیشتون  و بعدش اینکه چند وقت بود یه موردای جالب توی اسما و فصلامون دیدم گفتم بیام بنویسم اینجا بمونه برات از حال و روز خودم بگم که واقعااااااااااا واقعاااااااااااااا بده بده بدههههههه هر چی بگم کم گفتم حالت تهوع اومده سراغم دوباره جفتم به شدتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتت پایینه و دردای خیلی خیلی خیلی بدی دارم کارم شده گریه یه روز ر...
21 مهر 1392

شیطنتات منو کشتههه:))/ روز کودک

سلام عزیز دلمم عشقم عمرم آران عزیزتر از جونم روزت مبارککککککککککککککککککککک سلام باران خوشگلم عروسکم عسلم شیطون خوشگلم که چند وقته هزار ماشالا شیطونتر شدیو همش داری تکون میخوریو خودتو میکشوننننننننننننننننی به شکمم انگار میخوای بپری بیرون عزیزم روز توهم مبارکککککککککک جونم برات بگه پسرکم که بابایی برای روز کودک یه ماشین مسابقه یی فرمول 1 با 4 تا عروسک همراهش برات از تو اینترنت سفارش داده بیارن 1 دونه تو 1 دونه برای امیر سام خاله سمیرا که تو دل خاله جونه مبارک باشه عشقم ذیروز بلاخرهههههههههه وقت کردم برم آرایشگاه هی میخواستم برم یا میرفتیم شمال یا بابا کمر درد داشت این اخریا هم تو مریض شدی دیگه حسابی شده بودم عمو سیبیلووووو...
16 مهر 1392

خداروشکرررررر :))

سلام عزیز دلممممم قربون قد بالات برممممم آران نازم ایشالا هیچ وقتتتتتتتتت مریض نشی عشق من که  واقعااااا اذیت میشیم هم خود کوچولوت هم ما جونم برات بگه که این چند روز مریضی که خدارو رو شکر گذشت واقعاااااااااااااا روزای سختی بود خیلی چون هم تب بالایی داشتی هم گوشت درد میکرد بمیرم برات از اوجایی هم که تو اصلا سابقه تب نداشتی خیلی اذیت شدیم 3 روز تب افتضاحی داشتی که تا صبح بیدار بودیم منو بابایی اصلا تبت پایین  نمیومد تا صبح داغ داغ بودی خوب میشدی دوباره میخوابیدی ولی ظهر تب میکردی فدات بشممممم ولی خدارو شکر دارو هاتو که خوردیو اذیتم نکردی اصلا خوب شدی دست دکترتم درد نکنه خیلی دستش خوبه هر وقت تو مریض شدی با یه نسخه خدارو شکر سری...
13 مهر 1392

خدایاااااا.... همینو کم داشتم دیگه:(((((((

سلام عزیز دلمممممممممم فدات بشممم آران نازم که انقدر حالت بدهههههههههههه واقعا همینو کم داشتم تو این دورانو اینم این آخرا که اذیت میشم الهی بمیرم برات که درد میکشی و شبا جیغ و داد و گریه راه میندازی دیشب وقتی خوابیدی و گذاشتمت تو تخت هی بیدار میشدی نق میزدیی فکر کردم آب میخوایی ولی هی بیتاب بودی منم میزاشتمت رو پامو باز میخوابیدی تا اینکه 4 صبح با جیغغغغغغ پاشدی دیگه خسته شدم آوردمت پیش خودمون بخوابی دیدم داغ داغی گفتم شاید گرمته چون هر شب کولر روشنه امشب عادت نداری آخه تو اصلا سابقه تب نداری حتی تو واکسنت یا مریضیا شاید یه کوچولو تب میکردی ولی بعد خوابیدیو پا شدی دیدم وای تنت مثل کوره داغغغغغغغغغغغغغه خیلی بده باورم نشد گفتم همو...
9 مهر 1392

توفیق اجباری اجباریییییییییی :):):):)

سلاممم به عزیز دل مامان و بابا آرانمممممممممم عزیز نازم الهی قربونت برمممم و سلام به بارانی ناز خودم که هر روز شیطونیاش بیشتر میشه جونم براتون بگه که سه شنبه مامان اینا و خاله اینا میخواستن برن شمال سامانم گفت ما میاییم ولی من گفتم نه که نههههههههههههههه چون هم میترسیدم چون درد دارم چند وقته هم تازه شمال بودیم ولی سامام گفت الا و بلا بریم من نگه میدارم تو راه بری حواسم هست کمرمم خوب شده تازه دانشگاها شروع میشه سرمون شلوغ میشه مامانم اینام هی میگفتن بیا بیااااااااااااا منم گفتم باشه دیگه چه کنیممممم خلاصه سه شنبه یهویی شد رفتیمو دیرزو برگشتیم خدارو شکر شما اقااااااااااااا خوب ماه بودی کلی بازی کردی و شیطنتتتتتتتتتتت خ...
7 مهر 1392
1